من، من نوعی، همه ما غم و غصه‌هایی داریم، مشکلات و گرفتاری و خلاهایی داریم که هرروز به تنهایی یا حداقل در فضای کوچکتر مثلا خانواده با آن دست و پنجه نرم میکنیم. انسانیم چدن که نیستیم، این همه مشکلات و فشارهای اقتصادی و ناامیدی و ترس و تردید در عنفوان جوانی داریم تحمّل میکنیم، خدا نکند بیماری یا فقدان عزیزی هم رخ دهد. انسانیم، برای خودمان هم درد مستقیم نباشد میبینیم، حرص میخوریم، درد دیگری را بر روی دردهای خودمان احساس میکنیم. حالا شما نگاه کن و حس کن که این مصائب باورنکردنی هم بر سرمان هوار شود، روح‌مان را چنگ زند، غرورمان را خرد کنند، نه بکبار که صدبار به اعتماد و باور مردم ضربه بزنند نه یکبار که صدبار. چندروزی است حالم دوباره بدتر از همیشه شده. پریشانتر از همیشه. کاش کمی مهربانتر می‌بودیم لااقل با هم، کاش می‌شد دردهای کوچک خودمان را حل کنیم و به کناری بگذاریم تا بتوانیم سراغ حل دردهای بزرگتر برویم. هر چه بغض است، درد است به دل خودمان میریزیم و انتظار داریم غمباد نگیریم؟!. خدا عاقبتمان را ختم به خیر کن.

اینقدر هوا سرد و سوک است که تمام بدنم یخ است.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اواری بلیط اتوبوس سرزمین نخلهای استوار لوتوس فروشگاه کولر گازی و اسپلیت بادبزن Steven تبلیغات و مارکتینگ دانلود آهنگ ستار برای ماشین ذهن خلاق آهیانه